باورهای غلطی در مورد استارتاپها و ماهیت آنها در اکوسیستم استارتاپی وجود دارد. بر اساس همین باورها سوالات بسیار مهمی مطرح میشوند: «چطور میتوان افراد را فعالتر کرد؟ فارغ از اینکه چه کسی از کجا آمده است چطور میتوان مشکلات اجتماعی را با کمک آنها حل کرد؟»
راحتترین و اولین پاسخ به این سوالات این است: «با سرمایهگذاری و تزریق پول در ایده آنها». در ادامه، سوال دیگری مطرح میشود: «چطور میتوان ساختار مالکیت اسنپچت (Snapchat)، اینستاگرام و واتسآپ (Whatsapp) را تغییر داد، به شکلی که از یک نرمافزار با چند ده هزار کاربر به یک تجارت میلیادر دلاری تبدیل شوند؟»
شاید لازم است کمی به عقب برگردیم. زمانیکه ارزشگذاریهای بالا استارتاپها، رایج نبود. اینگونه ماهیت استارتاپها را بهتر میتوان درک و سوال مطرح شده را بهتر طراحی کرد: «چرا استارتاپها نسبت به سایر روشهای تأمین سرمایه، بیشتر ترجیح میدهند به سراغ سرمایهگذارهای خطرپذیر بروند؟»
در پاسخ باید گفت: «چون شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر عنصر اساسی در اکوسیستم کارآفرینی و شکوفایی آن هستند. هدف آنها انگیزه دادن به شرکتها و کارآفرینان است تا در مدت زمانی کوتاهی رشد سریعی داشته باشند.» اما این باور غلط وجود دارد که «ارزش» و «موفقیت» تنها در استارتاپهایی که از سرمایههای خطرپذیر استفاده میکنند.، به وجود خواهد آمد. همه ما فکر میکنیم هرچه پول بیشتری از طریق شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر و صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه جذب شود، تجارت هم موفقتر خواهد بود. اما این طرز تفکر به شکل ذاتی ناقض و غلط است. اگر میخواهیم افراد جامعه با ذکاوتشان مشکلات جامعه را حل کنند باید از این ایده که استفاده از سرمایههای خطرپذیر تنها راه موفقیت یک شرکت است، فاصله بگیریم. یکی از دلایل این رویکرد، محدودیتهای خاص شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر در حوزههای سرمایهگذاری است. همچنین این شرکتها بیشتر در شهرهای مشخص و خاصی حضور دارند. در گزارشی از مکنزی (Mckinsey) نوشته شدهاست: «۷۸ درصد از سرمایهگذاری در استارتاپها تنها در سه ایالت (نیویورک، ماساچوست و کالیفورنیا) انجام میشود و طی ۲۰ سال اخیر نرخ سرمایهگذاری در استارتاپها در این سه ایالات رشد ۳۰۰ درصدی داشته است. همچنین این نوع از سرمایهگذاری در ۴۷ ایالت دیگر با استقبال روبرو نشد. در نتیجه کارآفرینان به خاطر محدودیتهای جغرافیایی عملا امکان حل مشکلات اجتماعی سایر ایالتهای آمریکا را ندارند.»
شاید دلیل مهمتر این رویکرد این باشد که حمایت شرکتهای سرمایهگذار خطرپذیر، کارآفرینان را تشویق به کاهش ارزش استارتاپ و پیادهسازی یک استراتژی رشد واحد کند. این شرایط اجباری مورد علاقه بنیانگذاران، کسبوکار آنها و کل بازار نیست.
تعریف موفقیت استارتاپها باید تغییر کند
این طرز فکر غلط نباید رایج شود. اگر به کارآفرینها گفته شود که موفقیت در اصل همان چیزی است که خود شما تعریف میکنید، شرایط چگونه خواهد بود؟ حمایتِ سرمایهگذار خطرپذیر به طور ناخودآگاه این مفاهیم را در ذهن ایجاد میکند: بازار بالای یک میلیارد دلاری، رشد انفجارگونه، تأمین مخارج و داشتن راهکار برای رشد نقدینگی حتی طی بازه زمانی تعیین نشده.
اما اگر «حفظ مالکیت» به عنوان تعریفی از موفقت محسوب شود و شما به عنوان یک مدیر عامل یا مدیر اجرایی شاهد بزرگ شدن تجارتتان باشید، شرایط چگونه خواهد بود؟ اگر به جای استفاده از دورههای مکرر جذب سرمایه تنها با پول نقدی که در اختیار دارید یک شرکت فعال در حوزه سبک زندگی طراحی کنید، شرایط چگونه خواهد بود؟ فرض کنید شما بستر مناسبی در اختیار ندارید و حتی در صنعت کامپیوتری فعالیت نمیکنید ولی اگر می توانید امکانات و چیزهای خاصی را طراحی کنید که بسیاری از مصرفکنندگان حاضر به خرید آن هستند، آن وقت شرایط چگونه خواهد بود؟
اجازه بدهید به جای شرایطی که یک تجارت تنها با حمایت سرمایههای خطرپذیر موفق می شود، شرایط دیگری را تصور کنیم. تحت این شرایط اشتباه نیست اگر گفته شود مؤسسین یک استارتاپ از اعتبار بیشتری برخوردار میشوند، چون آزادی عمل بیشتری داشته باشند.
چگونه کارآفرینها را تشویق کنیم تا به سراغ حل بزرگترین مشکلات جامعه بروند؟
برای کارآفرینانی که دنبال حل مشکلات اجتماعی هستند و ایده یک میلیارد دلاری دارند، شرایط چگونه خواهد بود؟ نکته ناراحتکننده این است که به این افراد گفته میشود که تنها راه موفقیت استفاده از سرمایهگذاری خطرپذیر است. گواه این حرف، شرکتهایی هستند که با این روش موفق شدند. متاسفانه تاریخ تکرار میشود و ما هم فراموش میکنیم که استفاده از این نوع سرمایهگذاری یک نشان افتخار به حساب نمیآید.
ما همیشه فکر میکنیم که جادوی جذب سرمایه در گرفتن پاسخ نه یا بلهای سریع است. دلیل این طرز فکر چیست؟ جذب سرمایه شغلی تمام وقت است در نتیجه یک تجارت محسوب میشود. پس باید درک کنیم که تصمیم برای جذب سرمایههای خطرپذیر ۶ ماه شنیدین جوابهای منفی قاطعانه و صدها بار شنیدین «شما مسیر را اشتباه می روید» یا «کار را درست انجام نمی دهید» است.
۶ ماهی که سوخت میشود و قابل برگشت هم نیست.
۶ ماه حساس که در رقابت با سایر شرکتهای استارتاپی از دست خواهید داد.
۶ ماهی که میتوانستید روی مشتریهای خود تمرکز کنید تا اینکه منتظر تماس یکی از سرمایهگذارها باشید.
به چیزهایی فراتر از سرمایهگذاری خطرپذیر فکر کنید
توصیه سرمایهگذاران به شرکتهای جویای موفقیت این است که فقط به سرمایهگذاری خطرپذیر فکر نکنند. کارآفرینان باید نوع سرمایه مناسب برای کسبوکارشان را باید مشخص کنند. مؤسسین استارتارپها باید متوجه باشند که عدم استفاده از سرمایه خطرپذیر به معنای شکست یا عقبماندگی نیست. برای اثبات این حرف میتوان بعضی از استارتاپهای موفق دنیا را که به جای استفاده از سرمایههای خطرپذیر به سراغ سایر راههای جذب سرمایه رفتند را در نظر گرفت. در ادامه به برخی از این روشها اشاره میکنم.
تجمیع کمکهای خُرد مالی (جمعسپاری): برخی از استارتاپها ایده خود را در سایتهایی مثل کیکاستارتر، ایندیگوگو، دونیت، فاندوران و نیکاستارتر معرفی میکنند. کاربران این سایتها در صورت علاقه به ایده استارتاپ، با پرداخت مبلغی برای توسعه کار به صاحبان استارتاپ مشارکت میکنند. مزیت این روش علاوه بر جذب سرمایه، تشخیص علاقهمندی بازار به ایده استارتاپ مورد نظر است.
وامهای بانکی: «گوگل» و بسیاری از شرکتهای دیگر با این روش توانستند سرمایه مورد نیاز خود را جذب کنند و بزرگ و معروف شوند.
جذب سرمایه از طریق پیشفروش: در این روش کارآفرین بعد از صحبت با مشتری و قانع کردن او، بخشی از سرمایه مورد نیاز را از طریق پیشفروش محصول یا خدمات استارتاپ تأمین میکند. شرکت معروف «ایربیاندبی» (Airbnb) از این روش استفاده کردهاست.
شغل روزانه خود را نگه دارید: به جای استفاده از وام، سرمایه خطرپذیر و زیر بار قرض رفتن، شغل معمولی خود را حفظ کنید و با حقوقی که دارید شرکت استارتاپی خود را جلو ببرید.
این موارد راهکارهایی هستند تا کارآفرینها را تشویق به حل مشکلات جامعه کنیم و تنها راهحل موفقیت ایده آنها را در جذب سرمایههای خطرپذیر نبینیم.
گاهی خیلی زود فراموش میشود که واجب نیست که همه استارتاپها خیلی سریع رشد کنند تا یک شرکت موفق به حساب بیایند. شرکتهایی که با هدف ارائه راهحلهای خلاقانه تجاری، سبک زندگی و حل مشکلات اجتماعی پا به این عرصه گذاشتهاند باید درک کنند که به اندازه کافی شهامت داشتهاند تا به سراغ حل پییچیدهترین مشکلات جامعه بروند. پیشرفت این شرکتها ممکن است به کندی صورت بگیرد. نیاز به اینگونه شرکتها حیاتی است و موفقیت آینده ملت و اقشار مختلف کشور به آنها گره خوردهاست.