قسمت دوم:
دغدغه کاربرانتون چیه؟!
یه نفر ایدهای برای تولید غذای گربه به ذهنش میرسه، سعی میکنه تو این غذا از انواع مواد پروتئینی، ویتامین ها، آنتی بیوتیک ها و … خلاصه هر آنچه که نیاز روزانه بدن یه گربه است رو به کار ببره، و مدعی میشه که این کاملترین غذای گربه تو جهانه و دیگه حتی گربه ها احتیاجی به معاینه چند ماهه توسط دامپزشک و یا واکسن های دوره ای ندارن! و شروع میکنه به دنبال سرمایه گذار گشتن چند ماه پس از جذب سرمایه بالاخره خط تولید تکمیل میشه و اولین محصول با تبلیغات فراوانی به بازار عرضه میشه، اما یه اتفاق عجیب رخ میده، وقتی اولین نمونه از محصول فروخته میشه متوجه میشن که هیچ گربه ای اون غذا رو نمیخوره و همه چیز خراب میشه!!!!!
چند روز پیش تو جلسه ارائه یه استارتاپ بودیم که وسط جلسه عرفان صدای میکروفن رو بست و به نشونه ناراحتی زد رو میز و گفت “استاد دانشگاهی که بیاد استارتاپ بزنه هم وقت خودش رو تلف میکنه هم بقیه رو” و این جمله برای من تفسیر همه ناکارآمدی هایی بود که ممکنه تو یه کسب و کار نوپا اتفاق بیفته.
چیزی که میخوام بهش اشاره کنم این نیست که راه اندازی کسب و کار توسط کسی که استاد دانشگاه بوده کار درستی نبوده، چون استارتاپهای زیادی داریم که از دل دانشگاه و از همکاری اساتید و دانشجوها بیرون اومدن، بلکه میخوام به این اشاره کنم که لزوما دانش عمیق در یه حوزه و ساخت یه پروداکت فنی خیلی خوب(که فیت بازار نشده) منجر به موفقیت نمیشه، اونچه که موجب رشد و موفقیت یه کسب و کار در بلند مدت میشه تناسب ایده با جهان واقعی و گره گشا بودن اون کسب و کار در حل یه مشکل یا مسئله است.
یکی از مهمترین انتظاراتی که وی سی ها از کسب و کارهای متقاضی جذب سرمایه دارن اینکه شناخت خیلی خوبی از بازاری که دارن واردش میشن، ذائقه و pain های اصلی مخاطبانشون داشته باشن و علاوه بر داشتن درک بالا از پیچیدگی های اون مارکت اصطلاحا سوار بر بازی باشن و بدونن تو اون مارکت چه خبره و چه خلاءهایی داره و چطور قراره از این فرصت استفاده کنن تا دست برتر بازی رو داشته باشن.