قسمت سوم:
پیش فرض محصولی!
یه جا یه مطلبی شنیدم که خیلی به دلم نشست، نوشته بود وقتی با یکی داری حرف میزنی فقط شما دو نفر نیستین که اونجا حضور دارین بلکه شیش نفر اونجا هستن:
· تصویری که شما تو ذهنتون از طرف مقابل دارید و تصویری که طرف مقابلتون از شما داره.
· تصویری که شما از خودتون تو ذهنتون دارید( و همینطور تصویری که طرف مقابلتون تو ذهنش از خودش داره)
· خود واقعی شما و خود واقعی طرف مقابلتون.
دنیا داره به سمتی میره که نیازهای آدما واقعی تر میشن، ما تو خیالمون فکر می کنیم یه سری چیزا رو نیاز داریم اما تو دنیای واقعی ممکنه نیازهای اصلیمون خیلی متفاوت تر از چیزایی باشه که میخاییم، و اینو معمولا خودمون هم دقیقا نمیدونیم یا بهش آگاهی نداریم … با گذشت زمان و توسعه ایزارها و تکنولوژی های جدید، شناسایی نیازهای واقعی آدم ها کار سختتر و پیچیده تری میشه، و مدلش متفاوت تر از نسل های قبلی که دیدیم هست، نیاز آدمها به دیده شدن(اینستاگرام) … نیاز آدمها به شنیده شدن(کلاب هاووس) …
اگه محصولی رو دارید تولید میکنید یا خدمتی ارائه میدید، خوبه که تو مراحل اولیه وقت زیادی رو برای اینکه بفهمید واقعا کاربر/ مشتری چی میخواد بذارید، حتی ممکنه مخاطب ما خودش هم ندونه چی میخواد و ما باید براش روشن کنیم که دقیقا مسئله هاش چیه و راه حل پیشنهادی ما برای حل اون مسائل چی هستن.
خیلی وقتا ما فکر میکنیم مخاطب ما فلان مسئله رو داره و با فلان محصول و خدمتی که ما ارائه میدیم مسئله اش حل میشه، اما میتونم بگم در مراحل اولیه شروع کسب و کار ممکنه اونی که ما فکر میکنیم و محصولی که مشتریمون واقعا بهش نیاز داره خیلی متفاوت باشه.