کارآفرینی و زندگی نان و پنیری

درس های استارتاپی و تجربه های نوآوری
نوامبر 5, 2017
یادگیری، راز بقای کسب‌وکارها
نوامبر 25, 2017

به خاطر ماهیت کارم، هر هفته با جوانانِ کارآفرین‌ و یا جوانانِ در سودای کارآفرینی، دیدار و گفتگو می‌کنم و طرف مشورت آن‌ها قرار می‌گیرم. یکی از موضوعاتی که همیشه پای ثابت دغدغه‌های آن‌هاست، مسأله خرج زندگی و درآمد بنیان‌گذاران است. اگر کارم را ترک کنم و تمام وقت روی استارتاپم کار کنم، چطور بدون درآمد یا با درآمد پایین‌تر زندگی کنم؟ می‌خواهم ازدواج کنم، چطور می‌توانم با زندگی استارتاپی در کوتاه ‌مدت پولی پس‌انداز کنم؟به عنوان یک بنیان‌گذار باید چقدر حقوق برداشت کنم؟

همه این‌ها برای یک مرد یا زن جوان ۲۰ تا ۳۵ ساله، سوالات بسیار مهمی هستند و نوع پاسخ شما، تبعات جدی روی کیفیت زندگی آن‌ها و شاید همسر و فرزندشان از یک سو و از سوی دیگر روی جریان نقدی شرکت نوپا و شکننده‌شان خواهد داشت.

برای این که به بنیان‌گذاران کمک کنم پاسخ بهتری به این سوالات بدهند، از آن‌ها می‌خواهم به موضوعات زیر دقیق‌تر فکر کنند:

حداقل نیازهای مالی برای گذران زندگی

همه ما برای تأمین مایحتاج و شرایط مساعد زندگی، نیاز به درآمد کافی داریم. بسته به این که غیر از خودتان از چند نفر دیگر حمایت می‌کنید، در مورد هزینه‌های تأمین مسکن، غذا، رفت‌وآمد و… تصمیم بگیرید. حداقل هزینه‌‌های ماهانه شما چقدر است؟ هزینه ماهانه مسکن، غذا، رفت و آمد، موبایل، اینترنت و… شما چقدر است؟ چقدر هزینه‌های قابل حذف یا کاهش دارید؟ آیا پس‌اندازی برای روزهای سخت دارید؟

هر چه قدر نیازهای مالیِ ماهانه شما پایین‌تر باشد، می‌توانید بیشتر ریسک کنید. اگر هزینه‌های شما پایین است و می‌توانید با ماهی یک میلیون تومان زندگی کنید؛ نسبت به شخصی با سبک زندگی مرفه که حداقل به ۸ میلیون تومان برای مخارج و اقساط ماهانه نیاز دارد، شرایط مناسب‌تری برای کارآفرینی و پذیرش ریسک‌ دارید

اگر مجرد هستید، با پدر و مادر زندگی می‌کنید، شرایط مساعدتری برای کارآفرینی دارید تا زمانی که متأهل هستید و فرزند دارید. همین‌طور، اگر همخانه‌ای دارید و ساده زندگی می‌کنید، نسبت به کسی که «لازم» می‌داند که منزل مجلل و ماشین خوبی داشته باشد، راحت‌تر می‌توانید ریسک‌ها را بپذیرید و کسب‌وکار خود را راه‌ بیندازید.

 

حداقل هزینه‌های ماهانه برای زنده ماندن شرکت

در سال‌های اولیه هر استارتاپ، هر چه‌قدر بنیان‌گذاران حقوقِ ماهانه کم‌تری برداشت کنند، سوخت بیشتری برای موشک باقی می‌ماند و ریسک ته کشیدن پول شرکت کم‌تر خواهد شد. فرض کنید شما ۱۵۰ میلیون تومان سرمایه جذب کرده‌اید. اگر دو بنیانگذار مجموعاً ۳ میلیون تومان حقوق برداشت کنند و ۷ میلیون تومان برای پرداخت به سایر اعضای تیم در نظر بگیرند، این شرکت با روال فعلی ۱۵ ماه سوخت لازم برای حرکت را خواهد داشت. اما اگر هر یک از بنیان‌گذاران ۶ میلیون تومان حقوق برداشت کنند و ۸ میلیون هم برای تیم در نظر بگیرند، زمان پیش روی استارتاپ تا قبل از اتمام سوخت، نصف می‌شود. (طبیعتاً در این محاسبه، خیلی ساده‌سازی‌شده ‌است و ساختار هزینه‌ها معمولا پیچیده‌تر است.)

از طرفی ممکن است کسی استدلال کند که اتفاقا حقوق ۶ میلیون تومانی درست است و آن چه باید اصلاح شود مبلغ جذب سرمایه است و به جای ۱۵۰ باید ۳۰۰ میلیون تومان یا بیشتر جذب کنیم. اگر شما می‌توانید در زمان مناسب، سرمایه‌گذار مناسبی پیدا کنید که ارزش‌گذاری مورد نظر شما را بپذیرد، بسیار خوب خواهد بود. اما در واقعیت معمولا با بالاتر رفتن مبالغ درخواستی برای سرمایه، یکی از این سه مورد اتفاق خواهد افتاد:

  • شانس گرفتن پاسخ مثبت از سرمایه‌گذارها کمتر می‌شود.
  • زمان بررسی و تصمیم‌گیری طولانی‌تر می‌شود.
  • ممکن است سهام بیشتری به سرمایه‌گذارها منتقل شود.

جیب من یا جیب شرکت

تا وقتی که شما مالک %۱۰۰ کسب و کار خود هستید، می‌توانید هر طور که می‌خواهید (البته در چارچوب قانون) در مورد شرکت خود تصمیم بگیرید. در این حالت واقعا تمایزی بین شخص حقیقی و حقوقی شما وجود ندارد. اما به محض آن‌که با  شخص  دیگری به عنوان بنیان‌گذار  یا سرمایه‌گذار شریک شدید، باید با منطق و بر اساس اصل انصاف تصمیم بگیرید. پس از آن، هر تصمیمی که در مورد پول می‌گیرید بر آینده مالی شرکت و بنیانگذاران‌تان تاثیر خواهد گذاشت. همه شرکا باید مطمئن باشند، حقوقی که بنیان‌گذاران  از شرکت برداشت می‌کنند با واقعیت‌های بازار (بر اساس حقوق فردی با رزومه و تجربه بنیانگذاران) و واقعیت‌های شرکت (بر اساس اندوخته نقدی، جریان نقدی و ساختار هزینه‌ها) تناسب و انطباق داشته باشد. از طرفی سرمایه‌گذار یا سایر شرکایی که تمام‌وقت در اختیار شرکت نیستند، نمی‌توانند انتظار داشته باشند که بنیان‌گذاران حقوقی برای کار خود برداشت نکنند، بلکه شرکت بسته به شرایطش باید همه یا بخشی از هزینه-فرصت بنیانگذارانش را پرداخت کند.

ریسک‌پذیری و شخصیت فردی

چقدر ریسک‌پذیر هستید؟ اگر حساب بانکی شرکت خالی شود، چند ماه می‌توانید بدون حقوق زندگی کنید؟ چقدر امنیت و ثبات مالی برای شما مهم است؟ چقدر اهل هیجان، ماجراجویی و بالا و پایین رفتن هستید؟ آیا از آن دسته هستید که در شرایط مالی سخت، از سبک زندگی نان و پنیری انرژی می‌گیرید و برای موفق کردن کسب‌وکارتان مصمم‌تر می‌شوید؟ یا از آن دسته هستید که کاهش رفاه شخصی و از دست دادن تجملات و تفریحات زندگی، شما را سرخورده می‌کند؟ چقدر در این باره خودشناسی و خودآگاهی دارید؟

همراهی اطرافیان

کارآفرینی یک مشغله و سبک زندگی شبانه‌روزی است و همه جوانب زندگی شما را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. زندگی کارآفرینانه شما حتما روی زندگی و روابطتان اثر خواهد گذاشت. چقدر خانواده و نزدیکان‌تان‌ با شما همراه هستند؟ آیا به اندازه کافی با آن‌ها در مورد واقعیت‌های کار خود و امیدهایی که برای آینده آن‌ها دارید گفتگو کرده‌اید؟ آیا آن‌ها می‌دانند که چقدر کارتان را دوست دارید و این کار چه اثری روی توسعه فردی شما دارد؟

حتما این دو نکته را هم در نظر داشته باشید:

  1. برای «موفق» بودن و رشد کردن، راه‌های مختلفی وجود دارد و کارآفرینی یکی از سخت‌ترین آن‌ها است.
  2. هیچ نسخه موفقیت یکسانی برای همه کارآفرین‌ها و همه شرکت‌ها وجود ندارد. شاید با مشاهده دقیق بتوان الگوهای متعددی برای شکست تشخیص داد، اما تشخیص الگوهایی که منجر به موفقیت می‌شوند، بسیار دشوارتر است و به همین دلیل است که سرمایه‌گذاری جسورانه نیاز به جسارت دارد.

 

به قلم آقای ایمان عقیلیان

عضو هیئت مدیره اسمارت‌آپ

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *